در ادامه راه، به بهشت رسیدم که دم درب بهشت نهری بود به نام کوثر و جویباری به نام رحمت، که از آب کوثر نوشیدم و با آب رحمت غسل کردم. سپس وارد بهشت شدم. در اطراف بهشت، خانه من و اهل بیت من ساخته شده بود. خاک بهشت مانند مُشک خوشبو بود. انواع غذاها و نوشیدنیها و میوهها در آنجا موجود بود؛ از جمله در بهشت، درختی بود که اگر پرنده تیز پروازی میخواست تنه درخت را دور بزند، در مدّت هفتصد سال نمیتوانست.